داستان قوم لوط | شهرهای سدوم و عموره

داستان قوم لوط | شهرهای سدوم و عموره

  • توسط : محسن تقی زاده
  • در : ۱۳۹۹-۱۰-۰۱
  • در : تاریخ و تمدن

“گناهان شهرهای سدوم و عموره ( قوم لوط ) آن چنان نابخشودنی بود که خداوند آنها را با آتش نابود کرد فقط خانواده لوط عفو شدند.”

داستان قوم لوط | شهر های سدوم و عموره

داستان قوم لوط | شهر های سدوم و عموره

قوم لوط

داستان قوم لوط یک داستان آموزنده از عواقب ویرانگر گناه است. قوم لوط یا ساکنان شهر های سدوم و عموره افرادی بودند که به گناهان وقیح شان معروف بودند. انجیل می گوید: خشم الهی بر شهر های سدوم و عموره بسیار شدید است و گناهان این مردم نیز بسیار بزرگ است، من به شهر می روم تا ببینم واقعا گناه این ها آنقدر بزرگ است که به اخبار آن به من رسیده است یا خیر؟” وقتی ابراهیم از قصد خداوند برای نابودی این شهر های سدوم و عموره خبردار شد از خدا پرسید که آیا آن ها را خواهد بخشید اگر او ۵۰ فرد پرهیزکار در شهر بیابد؟ خداوند گفت: اری اگر ۵۰ پرهیزکار بیابی من شهر را ویران نمی کنم. سپس ابراهیم آنقدر تعداد را کم کرد و کم کرد که به عدد ۱۰ رسید و خداوند گفت از خاطر آن ۱۰ نفر پرهیزکار من شهرهای سدوم و عموره را عذاب نخواهم کرد.

رسیدن فرشتگان خداوند به شهر های سدوم و عموره

بر اساس دایرة المعارف انجیل سدوم و عموره از شهر های بزرگ سوریه بودند که در انجیل همراه با شهر های ادماه و زیبوم نقل شده اند اما شهر سدوم بزرگترین شهر آن ها بود.

بعد از ترک کردن ابراهیم، فرشتگان خداوند بر دروازه شهر های سدوم و عموره رسیدند و آنجا توسط لوط پیامبر مورد استقبال قرار گرفتند او از فرشتگان الهی که در قالب انسان بودند خواست که به خانه او بیایند تا پاهایشان را بشوید و برای آن ها غذایی تهیه کند. فرشتگان موافقت کردند و به خانه لوط رفتند، لوز یک خارجی در بین سدومی ها بود و تسلیم هوس های شهوانی و گناهان ساکنان شهر نشده بود.

یکی از بزرگترین و رایج ترین گناهان قوم لوط هم جنس بازی مردان بود که با دیگر مردان و پسران آمیزش جنسی می کردند. بعد از آنکه فرشتگان وارد خانه لوط شدند مردم شهر خانه او را محاصره کردند بر اساس کتاب مقدس، آن ها از لوط پرسیدند کجا هستند مردانی که به خانه تو آمدند؟ آن ها را بیرون بیاور تا با آن ها آمیزش کنیم. لوط از مردم درخواست کرد که از این کار منصرف شوند حتی دو دختر باکره خود را بجای دو مهمان، به آن ها پیشنهاد کرد. اما مردم خشمگین نپذیرفتند و فریاد زدند “از سر راه ما کنار برو تو اینجا یک خارجی هستی حال می خواهی ما را نصیحت کنی.” در حالیکه مردان خشمگین به خانه لوط هجوم آوردند فرشتگان که در صورت انسان بودند لوط را به داخل خانه کشیدند و بر مردان مهاجم حمله کردند و با معجزه الهی آن ها را کور کردند طوریکه راه برون رفت خود را گم کرده بودند.

سپس به لوط گفتند آیا در این شهر کسی دیگری را نیز داری؟ پسر عمو، پسران و دختران هر انکه در شهر داری بیرون ببر که می خواهیم شهر را ویران کنیم خشم خداوند بر این مردم آن قدر زیاد است که ما را فرستاد تا آن را ویران کنیم.

داستان قوم لوط | شهر های سدوم و عموره

داستان قوم لوط | شهر های سدوم و عموره

سوزاندن شهر های سدوم و عموره

بعد از آنکه لوط نتوانست پسر عمویش را متقاعد کند که شهر را ترک کند او از شهر به همراه همسر و دو دخترش خارج شد در حالیکه فرشتگان الهی به او دلگرمی می دادند که خداوند با توست. فرشتگان به لوط گفتند که به کوه ها برود ولی لوط می خواست که به همراه خانواده اش به شهر دیگری در آن نزدیکی به نام “زور” برود تا نجات یابند.

کتاب مقدس، سفرپیدایش باب ۱۹، داستان نابودی قوم لوط را اینگونه بیان می کند؛

“زمانی که لوط به شهر زور رسید خورشید طلوع کرده بود سپس خداوند سولفور داغ بر روی شهر های سدوم و عموره ریخت از سوی خداوندی که در عرش نشسته است این شهر و زمین هایش نابود شدند و همه کسانی که در آن زندگی می کردند هم چنین گیاهان آن نیز نابود شدند زن لوط به عقب نگاه کرد و تبدیل به سنگی از نمک شد. فردای آن روز ابراهیم به آنجا بازگشت و در مقابل خداوند ایستاد. او به شهر های سدوم و عموره و به تمام زمین های آن نگاه کرد و دید که دود غلیظ از آن بر می خیزد پس وقتی خداوند سدوم و عموره را ویران کرد به ابراهیم نیز یادآوری کرد و لوط و خاندانش را نیز نجات داد.”

همسر لوط نجات پیدا نکرد و به خاطر سرپیجی از فرمان خدا مبنی بر نگاه نکردن به عقب، تبدیل به سنگی از نمک شد.

“عمل او همچون عمل قوم لوط بود و ناتوانی او از فرار از خشم الهی عبرتی برای دیگران خواهد بود.” انجیل لوقا

اکنون داستان قوم لوط مایه عبرتی برای همگان از نتایج گناه و خشم خداوند است.