داستان پندآموز نجار

داستان پندآموز نجار

  • توسط : صادق
  • در : ۱۳۹۹-۰۴-۱۷
  • در : حکایت های آموزنده

یک نجار مسن آماده بازنشستگی بود و برنامه بازنشستگی و گذراندن سایر وقت خود با همسرش را به رئیسش اطلاع داد. با این کار او باقی مبلغ پرداختی خود را از دست میداد اما نیاز به بازنشستگی داشت.

رئیسش به خاطر از دست دادن چنین کارگر خوبی ناراحت شد و از او خواست تا فقط یک خانه دیگر را به خاطر او یعنی رئیسش انجام دهد.

نجار کار را پذیرفت اما با گذشت زمان می توان فهمید که دل نجار با کار نیست. او کار را به خوبی انجام نمی داد و از اجناس نامرغوب استفاده می کرد. این یک راه تأسف بار برای پایان دادن به یک شغل حرفه ای بود.

وقتی کار نجار تمام شد، رئیس وی آمد تا خانه را بازرسی کند. او کلید درب خانه را به نجار داد و گفت: “این خانه شماست. هدیه ای از طرف من به شما! “.

نجار بسیار شوکه شد. چقدر خجالت آور! اگر او می دانست خانه ای که در حال ساخت آن است، متعلق به خود اوست، قطعا ساخت آن را با روشی متفاوت انجام می داد و از بهترین مواد استفاده می کرد.

داستان پندآموز نجار

داستان پندآموز نجار

این هم از داستان پندآموز نجار . بنابراین از ماست که بر ماست. ما زندگی خود را می سازیم. یک روز در یک زمان، اغلب کمتر از توان واقعی مان مایه می گذاریم و سپس با نتیجه ای رو به رو می شویم که خارج از انتظار بوده و شوکه می شویم. اگر می دانستیم که فلان کار مستقیما در آینده ما تاثیر دارد، آن را بسیار بهتر انجام می دادیم اما افسوس که زمان به عقب باز نمی گردد.

شما نجار و معمار آینده خود هستید. هر کاری که می کنید مانند ساختن خانه است. هر روز میخ ها را چکش می زنید، یک تخته قرار می دهید یا یک دیوار را درست می کنید. نگرش ها و انتخاب های شما آینده تان را خواهد ساخت. پس در انتخاب ها و کارهایتان نهایت دقت را انجام دهید.