اهمیت آموزش نظم به کودکان و انواع سبک فرزند پروری
- توسط : جواد کریمی
- در : ۱۳۹۹-۰۳-۰۶
- در : سلامت کودکان
آموزش نظم و انضباط به کودکان و تربیت کودک منظم برای والدین یک امر مهم است که کم و کیف آن رابطه مستقیمی با سبک فرزند پروری دارد ولی اکثر والدین از اینکه کودکشان از نظم و انظباط زیاد استقبال نمی کنند گله مندند. تربیت درست کودک یکی از چالشهای بزرگ والدین است. از طرفی کودک باید رفتارهای درست و غلط را یاد بگیرد و به اصطلاح منضبط شود. والدین نیز نمیخواهند با سختگیری شدید به روحیه کودکشان آسیب بزنند. ناآگاهی والدین از روشهای صحیح تربیتی، باعث ایجاد مشکلات رفتاری فراوان در کودک میشود. این مسئله میتواند برای خانواده به شدت دردسرساز باشد و در آینده تبعات شدیدتری به همراه داشتهباشد.
اهمیت آموزش نظم و انضباط به کودکان
آموزش نظم و انضباط فرایندی است که به کودک رفتار درست و قابل قبول را می آموزد به عبارت دیگر آموزش نظم و انضباط به کودک می آموزد که از قوانین پیروی کند. عامل اصلی نظم و انضباط خوب بزرگ شدن و پرورش کودک در خانواده ای مهربان و بامحبت است که او را دوست بدارند و او هم متقابلاً آنان را دوست بدارد. در زمان های گذشته تصور می کردند که کتک زدن برای ایجاد ادب و رفتار درست در کودکان لازم است و از این رو بیشتر کودکان کتک می خوردند ولی در قرن بیستم بنابر مطالعات و بررسی های والدین و متخصصان در کشورهای مختلف فهمیدند که کودکان بدون تنبیه بدنی یا هر نوع تنبیهی می توانند خوش رفتار، مشارکت پذیر، مودب و با نزاکت باشند. متأسفانه بسیاری از والدین به جای آنکه در پی تأثیرگذاری بر کودکانشان باشند، تنها میخواهند آنها را کنترل کنند. از این رو، آنان را محدود ساخته، دستور میدهند، فرمان صادر میکنند و آنها را تهدید یا تنبیه مینمایند. اعمال این روشهای کنترل کننده، عملا بر کودکان و نوجوانان تأثیر مثبتی نمیگذارد. کودکی که به انجام کاری مجبور شده، در واقع تأثیر نپذیرفته است، بلکه تنها رفتار خود را در آن لحظه برای فرار از تهدید تغییر داده است.
برای تأثیرگذاری عمیق و مداوم بر زندگی کودکان و نوجوانان، باید از هرگونه رفتار مستبدانه و توسل به زور برای کنترل آنان خودداری کرد و به جای آن از روشهای مفید و متفاوتی بهره جست که به تدریج انگیزهها و تمایالات کودک را تحت تأثیر قرار دهد. مسئولیت شما به عنوان والدین این است که با استفاده درست از آموزش نظم و انظیاط به فرزندتان کمک کنید تا خود متکی، مورد احترام و قابل اعتماد باشند. بستگان، مدارس، مساجد، درمانگران، متخصصان مراقبت های بهداشتی و دیگران می توانند کمک کنند. اما مسئولیت اصلی نظم و انضباط بر عهده والدین است.
انواع سبک فرزند پروری
منظور از شیوه ها و سبک فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغییر میکند اما معمولا روانشناسان برحسب دو عامل محبت و کنترل والدین ۴ نوع سبک فرزند پروری را مشخص کرده اند:
سبک فرزند پروری استبدادی (کنترل زیاد-محبت کم): این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیامهای کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است.والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمیدهند. در میان شیوه های رایج فرزندپروری، والدین درشیوهی استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان میدهند.به ویژه این والدین به ندرت در رابطهای که منجر به خشنودی کودک شود،شرکت میکنند. آنها عموما نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بیتفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده میکنند.ابراز محبت در این الگو در پائینترین سطح قرار دارد. این والدین،تایید،همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساس گزارشهای موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوههای ایجاد ترس استفاده میکنند و هیچ گونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی میکنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای آنها قرار میگیرد،از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده میکنند. در این شیوه خواسته یا ناخواسته، والدین تمایل به آزادی را در کودک از بین می برد و این طرز فکر غلط را در او به وجود می آورد که آزاد و مستقل بودن نامطلوب است. در این حالت،فرزندان،شخصیت فردی خود را از دست می دهند و در تصمیم گیری های مناسب برای زندگی خود ناکام می مانند زیرا همیشه پدر و مادر ، تصمیمات لازم را به دست نمی آورند و در شرایطی که مستلزم تصمیم گیری باشند دچار اضطراب می گردند.
بر اساس تحقیقات، فرزندان والدین مستبد در برقراری رابطه با همسالان و داشتن موقعیت فعال و نیز استقلال رای در سطح پایینی قرار میگیرند. این کودکان همچنین افردی خشمگین، منزوی، غمگین و آسیب پذیر نسبت به فشار (استرس) و محتاط توصیف میشوند. آن ها تمایل پیدا می کنند که در تمام فعالیت ها نقش دوم و منفعل را بازی کنند. این کودکان، در بزرگ سالی نمی توانند نقش رهبری را بر عهده بگیرند.
سبک فرزند پروری سهل گیرانه (کنترل کم،محبت کم): والدین سهلگیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال میکنند و خواستههای آنها چندان معقول نیست.مهرورزی و محبت آنها در حد متوسطی قرار دارد.خانواده این والدین نسبتا آشفته است. فعالیت خانواده،نامنظم و اعمال مقررات،اهمال کارانه است. والدین کنترل کمی بر کودکانشان دارند،همینطور در خصوص انضباط کودک از نگرشهایی متعارض برخوردارند. والدین سهل انگار در عین آنکه به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آنها ندارند. فقدان خواستههای معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و گفتوگو با کودک،همواره از ویژگیهای این شیوه به شمار میرود.این والدین بسیار به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه میدهند. در عین حال والدین سهل انگار زورگو و سرکوبگر هستند. آنها از روشهای احساس گناه و انحراف استفاده میکنند.این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانهجویی و شکایت کودک،سر تسلیم فرود میآورند. والدین سهل انگار در ابراز محبت با والدین مقتدر تفاوت فاحشی ندارند.مادران سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم میسازند و به تمسخر او می پردازند.یک والد سهل انگار در تلاش است درباره خط مشی خود با کودک مشورت کند و قواعد خانواده را برای او توضیح دهد. او توقع چندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از کودک خود ندارد. او خود را به عنوان عاملی فعال که هر گاه بخواهد، میتواند از آن استفاده کند؛نه به عنوان عاملی که مسئول شکلدهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی کودک است،معرفی میکند. در این سبک فرزندپروری ، والدین عشق و محبت بیش از اندازه را بدون اعمال کنترل های لازم در مورد فرزندان خود ابراز می کنند. این گونه پدر و مادر ها ، تحت تاثیر این تصور نادرست هستند که (روانشناسان با تنبیه مخالفند)آن ها ، حتی در شرایطی که کودک باید تنبیه شود، از این کار سرباز می زنند و یا با او مخالفت نمی کنند. تشویق و تنبیه،روش هایی بسیار مهم و موثر هستند که موجب می شوند ، کودک بین آنچه که درست است و آن چه که نادرست تلقی می شود ، تفاوت قائل شود. اشتباه دیگر در این سبک، این است که برخی از پدر و مادرها در تنبیه کردن، رفتارهای ناسازگار و ناهم خوان نشان می دهند. کودک در یک موقعیت،برای کاری که کرده است توبیخ می شود، در حالی که در زمان دیگر ، همان کار نادیده گرفته می شود و یا حتی در مورد تشویق قرار می گیرد. این طرز برخورد کودک را در تشخیص درست و نادرست، سردرگم می کند.
از ویژگی های این سبک تربیتی آن است که کودکان این والدین از اتکاء به خود، خودداری میکنند و یا از استقلال رای اندکی برخوردارند. این کودکان به صورت افرادی نسبتا ناپخته توصیف شدهاند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به روی گردانی دارند.این کودکان نسنجیده عمل میکنند و به فعالیت بیهدف می پردازند. این کودکان نیز تکانشی،پرخاشگر و فاقد اعتماد به نفس هستند و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان میدهند.
والدین بی توجه- طردکننده (کنترل کم- محبت کم): کودک نمی تواند در خلاء عاطفی رشد کند. اگر والدین هیچ گونه عشق و محبتی نشان ندهند، زندگی برای کودک بی ارزش و بی ثمر می شود. کودکان بیش از این که عقلانی و منطقی باشند، هیجانی و احساسی هستند. رشد صحیح شخصیت،حاصل ترکیب هماهنگ این دو ویژگی (منطق واحساس ) است. فرزندان نیاز به محبت دارند. هنگامی که فرزند احساس خطر می کند،آغوش مادر به او اطمینان و آرامش می بخشد. هم چنان که کودک بزرگتر می شود،کلمات اطمینان بخش مادر، جای آغوش او را می گیذند و احساس اطمینان را برای او فراهم می کنند. کودکانی که دچار فقر و محرومیت هیجانی و عاطفی باشند،نمی توانند در اینده شریک خوبی در زندگی زناشویی شوند.
سبک فرزند پروری مقتدرانه (کنترل زیاد-محبت زیاد): والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، واقعیتها را به کودکان خود منتقل میسازند،و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در یک رهنمود از خود نشان میدهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره میجویند و به منظور توافق با کودک با او گفت و گو میکنند،از رفتارهای نامطلوب نمیترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. روان شناسان این سبک را بهترین سبک فرزندپروری می دانند زیرا همراه با کنترل مناسب و محبت کافی می باشد. والدین باید بین کودک به عنوان یک انسان از یک سوء و رفتارهای کودکانه ی او از سوی دیگر تفاوت قایل شوند. والدینی که سبک مقتدر را در پیش گرفته اند، این تمایز را میان کودک و اعمال او قایل می شوند. در واقع،کودک از یک سو از محبت و دوستی والدین اطمینان دارد، اما از سوی دیگر می داند که رفتارهای نادرست وی، پیامدهایی را به دنبال خواهند داشت. او به خاطر رفتارهای پسندیده اش مورد تشویق قرار می گیرد و به خاطر اعمال ناپسندش تنبیه می شود.
والدین مقتدر به تلاشهای کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ میدهند و از تقویتهای مثبت بیشتری استفاده میکنند. این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمی ورزند. آنها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال میشناسند و به علایق فردی و ویژگیهای خاص کودک خود نیز آگاهی دارند. کودکان این والدین؛فعال،دارای اعتماد به نفس، استقلال رای،واقع گرا،باکفایت و خشنود،توصیف شدهاند. آنها به دلیل اینکه والدینشان فرصتهای زیادی در تصمیم گیری و انتخاب در اختیارشان قرار میدهند و به خاطراینکه مورد عشق و محبت واقع میشوند از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.
دیدگاه ها
0 دیدگاه