لطیفه های بامزه و جالب روسی

لطیفه های بامزه و جالب روسی

  • توسط : صادق
  • در : ۱۴۰۰-۰۵-۱۷
  • در : مطالب خنده دار

درک طنز روسی برای خارجی ها، حتی برای کسانی که قادر به صحبت کردن زبان روسی به صورت روان هستند، کمی دشوار است. دلیل آن هم این است که بسیاری از جوک های روسی درباره کلیشه های فرهنگی، رویداد های سیاسی، فرهنگ عامه و مسائل زمان شوروی هستند. در ادامه چندین لطیفه با موضوعات مختلف را با هم می خوانیم.

لطیفه های روسی درباره رهبران سیاسی

رهبران سیاسی اتحاد جماهیر شوروی به ویژه استالین، برژنف و خروچشف، به دلیل رفتار های عجیب و غریب و همچنین ماهیت پارادوکسیکال، سوژه بسیاری از جوک های روسی شده اند.

۱ – برژنف، ابروهایش را زیر بینی چسباند و گفت: “این کافی است تا همه چیز را به هم بریزید”.

۲ – برژنف در جلسه حزب: “چه کسی گفته من فقط هنگامی قادر به سخنرانی هستم که برگه سخنرانی پیش رویم باشد؟” (برژنف تقریبا همیشه از روی برگه سخنرانی می کرد)

۳ – آیا سرگرمی برای خود داری برژنف؟

– البته، من جوک هایی که درباره خودم هستند را جمع آوری می کنم

– پس باید تعداد زیادی داشته باشید.

– دو و نیم اردوگاه در حال حاضر (اشاره به تحمل نکردن انتقادات)

لطیفه های روسی درباره زندگی روزمره در زمان شوروی

زندگی در اتحاد جماهیر شوروی دشوار بود. زیرا اجناس اغلب در دسترس نبودند و سیاست باعث استرس و سوء ظن مردم شده بود. مردم به طرز دردناکی از فقدان چیزهایی اگاه بودند که در خارج از کشور کاملا عادی تلقی می شد. تمام تولیدات در داخل انجام می شد و خیلی چیز ها در مقایسه با آنچه در سایر کشور ها تولید می شد، نامرغوب بودند.

۴ – دو دستگاه پخش نوار کاست با هم ملاقات می کنند. یکی ژاپنی و دیگری ساخت شوروی.

شوروی: آیا این حقیقت دارد که صاحبت برایت یک نوار کاست جدید خریده است؟

ژاپنی: بله

شوروی: می توانم آن را بجوم؟ (کیفیت پایین دستگاه پخش شوروی که باعث جمع شدن نوار می شد)

۵ – اگر مرز ها را باز کنند چه می کنید؟

– از درخت بالا می روم؟

– چرا؟

– برای اینکه در انبوه جمعیتی که می خواند خارج شوند، له نشوم.

لطیفه های روسی درباره لنین

لنین نیز مانند سایر شخصیت های سیاسی شوروی، در بسیاری از طنز های روسی نقش داشته است. ویژگی های شخصیتی وی، نحوه گفتار و اقامت پس از مرگ در مقبره مسکو، از موضوعات متداول هستند.

۶ – پدر ۶ فرزند که خسته است و بعد از شیفت شب به خانه آمده، بچه هایش او را احاطه کرده اند و می خواهند با او بازی کنند.

پدر می گوید: خوب، بیاید یک بازی به نام مقبره انجام دهیم که در ان من لنین هستم و شما نگهبان های مقبره!

۷ – یک روزنامه نگار با لنین مصاحبه می کند.

– چگونه با شعار “مطالعه، مطالعه و مطالعه” خود را به بالا رساندید؟

– من با هیچ چیز بالا نیامدم. فقط داشتم یک قلم جدید را امتحان می کردم!